- روايت صحيحي است که ثقة الاسلام کليني در کتاب کافي از حضرت امام جوادعليه السلام آورده است که فرمود: امير المؤمنينعليه السلام همراه حسن بن عليعليهما السلام در حالي که به دست سلمان تکيه کرده بود، وارد مسجد الحرام شدند و نشستند که ناگاه مردي خوشقيافه و خوشلباس آمد و بر امير مؤمنان عليعليه السلام سلام کرد و خدمت آن حضرت نشست. آن بزرگوار جواب سلام او را دادند. سپس گفت: يا امير المؤمنينعليه السلام! من سه مسأله از تو ميپرسم، اگر پاسخ آنها را دادي خواهم دانست که اين مردم در کار تو خلافي بزرگ مرتکب شدهاند که در دنيا و آخرت مسؤول آنند و گرنه ميفهمم که تو با آنان مساوي هستي و هيچ امتيازي بر ايشان نداري
- روايت صحيحي است که ثقة الاسلام کليني در کتاب کافي از حضرت امام جوادعليه السلام آورده است که فرمود: امير المؤمنينعليه السلام همراه حسن بن عليعليهما السلام در حالي که به دست سلمان تکيه کرده بود، وارد مسجد الحرام شدند و نشستند که ناگاه مردي خوشقيافه و خوشلباس آمد و بر امير مؤمنان عليعليه السلام سلام کرد و خدمت آن حضرت نشست. آن بزرگوار جواب سلام او را دادند. سپس گفت: يا امير المؤمنينعليه السلام! من سه مسأله از تو ميپرسم، اگر پاسخ آنها را دادي خواهم دانست که اين مردم در کار تو خلافي بزرگ مرتکب شدهاند که در دنيا و آخرت مسؤول آنند و گرنه ميفهمم که تو با آنان مساوي هستي و هيچ امتيازي بر ايشان نداري.
امير مؤمنانعليه السلام فرمود: هر چه ميخواهي سؤال کن. عرضه داشت: بگو ببينم! الف) وقتي انسان ميخوابد روحش به کجا ميرود؟ ب) فراموشي و يادآوري چگونه به انسان دست ميدهد؟ ج) چطور ميشود که فرزندان انسان به عموها يا داييهاي خود شباهت مييابند؟
پس امير مؤمنانعليه السلام روي به امام حسنعليه السلام کرده فرمود: جوابش را بده. امام مجتبيعليه السلام جوابش
را داد. آن مرد گفت: من شهادت ميدهم که جز اللَّه خدايي نيست و هميشه بر آن گواه بودهام و گواهي ميدهم که محمدصلي الله عليه وآله رسول خداست و هميشه بر آن شاهد بودهام. و شهادت ميدهم که تو وصيّ رسول خدا و قائم به حجّت او هستي. - و به امير مؤمنانعليه السلام اشاره کرد - و گواهم که تو جانشين و قائم به حجّت او هستي - و به امام حسنعليه السلام اشاره کرد - و گواهم که حسين بن عليعليهما السلام وصيّ برادر خود و قائم به حجّت اوست بعد از او، و عليّ بن الحسينعليهما السلام قائم به امامت حسين است بعد از او، و محمّد بن عليعليهما السلام قائم به امامت عليّ بن الحسين است و جعفر بن محمدعليهما السلام قائم به امامت محمد است، و موسي بن جعفرعليهما السلام که قائم به امامت جعفر بن محمد است و علي بن موسيعليهما السلام که قائم به امامت موسي بن جعفر است و محمد بن عليعليهما السلام که قائم به امامت علي بن موسي است و علي بن محمدعليهما السلام که قائم به امامت محمد بن عليعليهما السلام است و حسن بن عليعليهما السلام که قائم به امامت علي بن محمد است و گواهي ميدهم به مردي که فرزند حسن است و به کنيه و نام تعبير نشود تا اينکه امر او ظاهر گردد و زمين را از عدالت پر کند چنانکه پر شده باشد از ظلم و ستم. درود و رحمت و برکت خدا بر تو باد اي امير مؤمنان!
سپس برخاست و رفت، امير مؤمنانعليه السلام فرمود: اي ابومحمد! در پي اين مرد برو ببين کجا ميرود. حسن بن عليعليهما السلام رفت و برگشت و گفت: جز اين نبود که پاي خود را از مسجد بيرون گذاشت و من ندانستم به کجاي زمين خدا رفت. امير مؤمنانعليه السلام فرمود: ابومحمد او را ميشناسي؟ امام حسنعليه السلام گفت: خدا و رسولش و امير مؤمنان داناترند. فرمود: او خضرعليه السلام بود. [1] .
2 - روايتي است که شيخ صدوق فقيه سديد ابوجعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي در کتاب اکمال الدين و اتمام النعمة به سندي همچون صحيح بنابر بعضي وجوه به نقل از يونس بن عبد الرحمن آورده است که گفت: به محضر امام هفتم موسي بن جعفرعليهما السلام مشرّف شدم و عرضه داشتم: يابن رسول اللَّه! آيا تو قائم به حقّ هستي؟ فرمود: من نيز قائم به حقّ هستم، ولي آن قائم که زمين را از دشمنان خداي عزّوجلّ پاک کند و آن را پر از عدالت نمايد همچنان که از جور و ستم پر شده باشد، پنجمين فرزند من است که غيبتي طولاني دارد، زيرا که بر جان خود ميترسد، در اين مدت [که او از نظر غايب است] عدّهاي از حقّ برگشته و عدّهاي ديگر ثابتقدم ميمانند، سپس فرمود: خوشا به حال شيعيان ما که در غيبت قائم ما به رشته ولايت ما چسبيده و به دوستي ما ثابت و استوار مانده و از دشمنان ما بيزار بوده باشند، آنان از مايند و ما از آنان هستيم که البته ما را به امامت پسنديدهاند و ما هم ايشان را به شيعه بودن پسنديدهايم. خوشا به حالشان باز هم خوشا به حالشان، به خدا که ايشان روز قيامت در درجات ما خواهند بود. [2] .
3 - و در کتاب الخرايج آمده: محمد بن مسلم گويد: خدمت امام ابوعبد اللَّه صادقعليه السلام شرفياب بودم، معلّي بن خنيس گريهکنان وارد شد، حضرت فرمود: چرا گريه ميکني؟ گفت: بيرون خانه شما کساني هستند که ميپندارند که شما را بر ما فضيلتي نيست و شما و آنها يکسان هستيد.
حضرت صادقعليه السلام کمي ساکت ماند، سپس دستور داد که طبقي خرما بياورند، آنگاه يک دانه خرما برگرفت و آن را دو نيم کرد، سپس آن خرما را تناول فرمود و هستهاش را در زمين کاشت، پس آهسته رشد کرد و خرماي نارس داد، حضرت از آن برگرفت و تناول کرد، آنگاه پوست نوشتني از آن برآورد و به معلّي داد و فرمود: بخوان! در آن نوشته شده
بود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ المُرْتَضي وَالحَسَنُ وَالحُسَيْنُ وَعَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ وَ...» نام يک به يک امامان تا امام حسن عسکري و فرزندش (مهدي)عليهم السلام در آن بود. [3] .
4 - شيخ صدوق به روايت صحيح از ريان بن الصلت آورده است که گفت: به حضرت امام رضاعليه السلام عرضه داشتم: شما صاحب امر هستيد؟ فرمود: من نيز صاحب امر [امامت] هستم، ولي نه آن صاحب امري که زمين را از عدل پر کند همانطور که پر شده باشد از جور و ستم، و چگونه او باشم و حال آنکه ميبيني که بدنم ضعيف است! امّا قائمعليه السلام آن است که وقتي ظهور نمايد سنّ پيران و سيماي جوانان دارد، به قدري بدنش نيرومند است که اگر به بزرگترين درخت دست اندازد آن را از جاي برکند، و اگر در ميان کوهها فرياد برآورد سنگهاي آنها فرو ريزد، عصاي موسي و انگشتري سليمانعليهما السلام با او است، او چهارمين فرزند من است که خداوند او را هر قدر که مشيّتش تعلّق گيرد در پشت پرده غيب مستور ميسازد، سپس او را آشکار ميگرداند تا زمين را پر کند از عدل و داد چنانکه از ستم و بيداد پر شده باشد. [4] .
5 - شيخ صدوق نيز در حديث صحيحي از ابوهاشم داوود بن القاسم جعفري آورده است که گفت: از حضرت ابوالحسن صاحب العسکر (امام هادي)عليه السلام شنيدم که ميفرمود: جانشين من بعد از من فرزندم حسن است، ولي شما چه حالي خواهيد داشت در جانشين پس از او؟ عرض کردم: چطور مگر قربانت گردم؟ فرمود: زيرا که نه او را ميبينيد و نه روا است که اسمش را ببريد. گفتم: پس چطور او را ياد کنيم؟ فرمود: بگوييد: «اَلحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍعليهم السلام»؛ يعني (حجّت آل محمّد صلّي اللَّه عليهم اجمعين). [5] .
6 - همچنين شيخ صدوق در خبر صحيحي از جناب عثمان بن سعيد عمري - که روانش گرامي باد - روايت آورده که گفت: در محضر ابومحمد حسن بن علي (امام عسکري)عليه السلام بودم از آن بزرگوار سؤال شد از خبري که از فدرانش روايت شده که: «زمين از حجّت الهي
بر مخلوق خالي نخواهد ماند تا روز قيامت و هر که بميرد در حالي که امام زمانش را نشناخته باشد به مرگ جاهليت مرده است» فرمود: البته درست است و حقّ، همانطور که روز حقّ است. عرض شد: يابن رسول اللَّه! امام و حجّت بعد از شما کيست؟ فرمود: فرزند من محمد که امام و حجّت بعد از من است، هر که بميرد و او را نشناسد به مردن جاهليت مرده است. و بدانيد که او را غيبتي طولاني است که افراد نادان در آن سرگردان شوند و به هلاکت افتند، و وقتگزاران نسبت به آن دروغ ميگويند. سپس خروج خواهد کرد. گويا ميبينم پرچمهاي سپيدي که در نجف کوفه بالاي سرش به اهتزاز است.
ميگويم: ثقه جليل شيخ علي بن محمد بن علي الخزاز قميرحمه الله در کتاب کفاية الاثر في النصّ علي الأئمّة الاثني عشر، يکصد و هفتاد حديث از طريق شيعه و سنّي روايت کرده که همه آنها به امامت حضرت قائم منتظرعليه السلام تصريح دارد. ما نيز بعضي از آنها را در ساير ابواب کتاب خواهيم آورد.